آروينآروين، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
پيوند مامان و باياي پيوند مامان و باياي ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
طناز(مامان آروين)طناز(مامان آروين)، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

دنیای من آروین

"روز جهانی فرشته های کوچک مبارک"

روز جهانی کودک مبارک امروز روز خوبیه روز قشنگ کودک تبریک میگم بچه ها روز شما مبارک کاشکی همیشه باشه خنده روی لباتون شادی همیشه مهمون باشه توی دلاتون بازم میگم بچه ها روز شما مبارک تمام روزای خوب روز قشنگ کودک. "امیدوارم تمام بچه های دنیا در صلح ک آرامش کودکیشون رو بگذرونن". پسر گلم آروین .،ماهان جان ، شایان عزیزم، سامی جانم، شیوا خانم تک دختر نازمون، علیسان نازم، عرشیای عزیز روزتون مبارک. از خدا میخوام شادترین و بهترین دوران کودکی رو داشته باشین. دوستون دارم. ...
16 مهر 1396

بدون عنوان

چند تا عکس از ۶ ماهه اول سال ۹۶ میذارم. تو این چند ماه حال و روز خوبی نداشتم پسرم که بیام و مطلب بذارم. فوت بابا خیلی روحیه مو داغون کرد. رو تو هم خبلی تاثیر گذاشته. مدام میگی بابا جون چرا رفت. اون با من بازی میکرد،منو پارک میبرد.میگی من دلتنگشم. مدام ی یه آهنگی ترکی هست که میگی آهنگ باباجونه اونو برام بذار.پسرم منم دلتنگشم. دلن برای شنیدن صداش ، برای بغل کردنش، بوسیدنش تنگ شده..... و کاری از دستم بر نمیاد جز فاتحه... ...
13 مهر 1396

چهارمین ماه محرم که تو پیش مایی

عزیزم تاسوعا و عاشورا اومدیم تهران.(با هواپیما اومدیم کلی ذوق داشتی) شبها با خاله بیتا اینا میرفتیم بیرون. تو هم با سامی میرفتی هیات و تبل میزدین.اطن چند روزو خیلی خوش گذشت. کوهسار هم رفتیم....چند تا عکس که تهران گرفتیم رو میذارم. ...
12 مهر 1396

شرکت تبلیغاتی

عشق من بعد از مدتها دوباره بردمت پیش آقای خرمدل(شرکت تبلیغاتی) چند تا عکس قشنگ ازت گرفت. خوب همکاری کردی برا گرفتن عکسها. انشالااا که یه فرصتی پیش بیاد دوباره بتونیم همکاری بکنیم لاهاشون تو تیزر ها. ...
12 مهر 1396

آروينم ، همه اميد و آرزويم اين روزها مادرت دلش غمگين و چشمانش بارانيست براي ناملايمتهاي زندگي

اين روزها ... از آن روزهاست .... كه دلم ميخواهد يك گوشه بنشينم ... و سرم به كار خودم باشد... نه كسي زنگ بزند ،... نه صدايم كند... نه حتي حالم را بپرسد... دلم ميخواهد كه آشفته باشم ،.. لباس تميز نپوشم .. حتي موهايم را شانه نكنم.. دلم ميخواهد مال خودم باشم... مال خود خودم.. زانوهايم را در آغوش بگيرم...  و به قبل فكر كنم ... به زماني كه گذشت و چه ناجوانمردانه گذشت..و به بعد .... يا حتي فكر نكنم .. بغض كنم.. براي نداتشته هايم .. بغض كنم.. گريه كنم .. كاش ميشد اين روزها  تابلوئي به گردن انداخت و يا كاغذي به پيشاني چسباند... كه رويش نوشته باشد ... عزيزان من شما را دوست دارم...
14 مرداد 1396

عيدت مبارك قشنگم

آروينم  عيد امسال جهارمين عيد نوروز هست كه حضور پرمهر تو تو خونمون جاريست. عشقم سال نو مبارك. من و بابايي برايت سالي پر از شادي، سلامتي آرزومنديم. امسال مفهوم عيد و بهار رو ميدوني.  ميدوني كه بهار بياد درختا شكوفه ميدن، هوا گرمتر ميشه. از بس گفتيم كه بهار بياد ميبريمت پارك الان زمستونه هوا سرده. تو هم بيصبرانه منتظر عيدي كه بهار بشه. ماهي قرمز گرفتيم دوتا مدام مياري وسط هال نگاشون ميكني. بازي ميكني باهاشون. هي ميگي مامان گشنشونه غذا بديم. نذار تو يخجال سردشون ميشه   ...
28 اسفند 1395

چهارشنبه سوريت مبارك

آ تيش روشن كردم و عهد كردم تا خاموش شدنش دعايت كنم، ميدانم به آنچه ميخواهي ميرسي چرا كه من هر بار يك هيزم اضافه ميكنم!!!!  آخر شب رفتيم دم مغازه بابا  از اونجا رفتيم رشديه. خيلي شلوغ بود. كلي ذوق ميكردي برا آتيشو فشفشه و بالن هايي كه هوا ميرفتن. چند تا ترقه انداختي(من برات روشن ميكردم و زودي مينداختي اون ور تر ) كلي خوش گذشت.(عكس نتونستن بگيرم از بس شلوغ بود. ) هميشه خوش باشي آروين، آروزي من و بابابي رسيدن تو به بهترينهاست.  از خدا ميخوام هميشه خوب و سلامت باشي . دوست داريم. ...
25 اسفند 1395