آروينآروين، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
پيوند مامان و باياي پيوند مامان و باياي ، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
طناز(مامان آروين)طناز(مامان آروين)، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه سن داره

دنیای من آروین

عشق من با كلمات جديد و كاراي جديد

گوجه سبز (الچه) ميگي الده آئينه= آينا ميگي ماما ميو ميو  ات(مامان به ميو گوشت بده) همش ميگي آبا (هم به پارك ميگي آبا هم به آب بازي) همش ميخواي آب بازي كني ديگه تابستون كه شده ديگه تقريبا هر روز ميبرمت آب بازي مدام ميهواي بري در در كفش و لباسات و جوراب مياري كه بپوشون،  سر پا واميليستي به شونه ام تكيه ميدي و يه پات و بلند ميكني كه شلوار رو تنت كنم عشقم. بعد  ميشيني پاهات رو مياري بالا كه جوراب و كفش پات كنم.   خودت به راختي از پله بالا و پائين ميري دستات تا كثيف ميشه ميگي مامان اه (يعني بشور دستمو)  مدام ميگي مامان ده ده يعني ببا بيا(همچين ميگي مه قند تو دلم آب ميشه ، برو بدو ميام پيشت) فك كنم ...
8 تير 1394

21 ماهگيت مبارك

خوشگل مامان 24 خرداد 20 ماه تمام و رفتي تو 21 ماهگي، (21 ماهگيت مبارك عزيزم )خيلي شيرين تر شدي، كم كم كلمات بيشتري رو ميگي : آچ ، قت ، آب ، آبا (آب بازي)، تا(تاب بازي) گت ( برو) ، راستي ديگه از تاب بازي نميترسي، همش ميگي منو ببر تاب بازي، از خواب كه بيدار ميشي ميگي ماما در در ،  درخواست خوراكيت از يخچال بيشتر شده ، تا ميگم برو بشين ميري دستمال رو كه زيرت پهن ميكنم مياري از كشو ، پهن ميكني كه خوراكي بيارم(عاشقتم كه بلدي دل منو ببري)من ، چند روزي هس كه ديگه شير زياد نميخوري به جاش آب بيشتري ميخواي، همش مشخواي بري بيرون تا نيكم بريم در در بايد لباساتو بپوشي دراز ميكشي پاهاتو بلند ميكني كه بعني شلوارم رو پام كنو ... بريم در در. تو خيابون ...
27 خرداد 1394

اومدن خاله بيتا، سعيده و الهام جون

عزيزم خاله بيتا اينا ديشب ساعت 11 شب رسيدن، تا سامي رو ديدي پريدي بفلش. همش ميگفتي دا دا دا (داداش) اونم با چه اخساسي تو رو بغل كرده بود. بعد ماهان و سعيده و .... خوشبختانه با هيچ كدوم غريبي نميكردي و با هاشون بازي ميكردي. ديشب تا ساعت 2 با ماهان و سامي بازي كردي. منم داشتم ميمردم از بيخوابي  مجبورا همه چراغارو خاموش كرديم تا  تاريكي مطلق بشه و تو بخوابي و خوشبختانه نتيجه داد. ...
12 خرداد 1394

روز به روز نازتر و شيطونتر ميشي و من عاشقتر

عزيزم هر روز ناز ترو شيرينترو شيطونتر ميشي و من روز به روز عاشقتر. فدات بشم قند عسل.  تا از خواب بيدار ميشي ميگي در در. مامان جون دستش درد نكنه تقريبا هر روز تو رو ميبره پارك(خوشبختانه پارك رو بروي خونمونه ) توب بازي ميكني(با پا ميزني) ماشين سوار ي ميكني( ميگي نن نن نن ) در بخجال رو باز ميكني ميگي نام نام (يعني خوراكي ميخوام)  كم كم كلمات رو ميگي. به شيوا ميگي آجي. به شايان ميگي دادا، داي داي(دايي) جوجه . نام نام (يعني خوراكي ميخوام) ميگي مامان ممه(يعني شيشه شير ت رو ميخواي) . تا سوار ماشين  ميگي نانا  نانا  (يعني ترانه مخواي) . مامان دل دل () يعني بيا ، دت دت (يعني برو) . ميگي بابا در در (باب...
11 خرداد 1394