رفتن
رفتن كه بهانه نميخواهد،
يك چمدان ميخواهد از دلخوريهاي تلنبار شده و گاهي حتي دلخوشيهاي انكار شده......
رفتن كه بهانه نميخواهد، وقت نخواهي بماني، با چمدان كه هيچ ، بي چمدان هم ميروي!
"ماندن"!
ماندن اما بهانه ميخواهد ،
دستي گرم، نگاهي مهربان، دروغهاي دوست داشتني، دوست دارمهاي كه ميشنوي اما باور نميكني، يك فنچان
چاي، بوي عود، يك آهنگ مشترك، خاطرات تلخ و شيرين...
و وقتي ميخواهي بماني،
اگر چمدانت پر از دلخوري باشد خالي اش ميكني و باز هم ميماني...
ميماني و وقتي بخواهي بماني ، نم باران را رگبار ميبيني . بهانه اش ميكني براي نرفتنت!
آري،
آمدن دليل ميخواهد
ماندن بهانه
و رفتن هيچكدام........
ميخواهي بمان، من مانع ماندنت نخواهم بود!
اگرميخواهي برو. من مانع رفتنت نخواهم بود!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی