تب وبيتابي عشقم
عسل مامان چند روزي هست كه اصلا حال نداري.زوود حوب شو پسر گلم . مامان غصه ميخوره. شبها نميخوابي، مدام ميگي ماما ماما ماما، اگه پيشت نباشم گريه ميكني، تو اين چند روز ضعيف شدي از بس شير و غذا نميخوري، تبت اصلا قطع نميشد ، پاوشرت كردم جندين بار اما فرقي نكرد. اجبارا بردمت حموم. كه با آب ولرم بازي كني بلكه كمي تبت پائين بياد ، مدام گريه كردي ، تو كه عاشق آب بازي بودي ، بازي نكردي. دكتر گفت ويروسي هستش چند روزي ظول ميكشه. فك كنم 5 روزي هس كه مريضي. سرما خوردي ، فدات بشم كه بيتابي ميكني. خوشيختانه قشنگم دارو هاتو خوب ميخوري. خودت سبد دارو هارو مياري كه بده بخور. دعا ميكنم مامان جون زود پاهاش خوب بشه و برگرده خونمون. آخه اون باشه تو خيلي راحتي و هيشكي اندازه مامان جون برا تو وقت نميذاره. از بس تورو تو سرما برديم بيرون كه بديم به خاله شهلا يا مامان جون مهين مريض شدي. از شانس مون هم از اول اسفند هوا خيلي سرد تر شده. زود خوب شو عسل ، مامان دلش برا شيطوني هات ، داد و بيدات هات ، ريختو پاشت، ورجه ورجه هات تنگ شده .(راستي دندون درمياري اونا هم اذيتت ميكنن. مدام ميخواي گاز بگيري منو) عششششششششششم. بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس.