اومدن خاله بيتا، سعيده و الهام جون
عزيزم خاله بيتا اينا ديشب ساعت 11 شب رسيدن، تا سامي رو ديدي پريدي بفلش. همش ميگفتي دا دا دا (داداش) اونم با چه اخساسي تو رو بغل كرده بود. بعد ماهان و سعيده و .... خوشبختانه با هيچ كدوم غريبي نميكردي و با هاشون بازي ميكردي. ديشب تا ساعت 2 با ماهان و سامي بازي كردي. منم داشتم ميمردم از بيخوابي مجبورا همه چراغارو خاموش كرديم تا تاريكي مطلق بشه و تو بخوابي و خوشبختانه نتيجه داد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی