آروينآروين، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
پيوند مامان و باياي پيوند مامان و باياي ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
طناز(مامان آروين)طناز(مامان آروين)، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

دنیای من آروین

تصادف و مهد تو...

اروينم . قشنگ مامان منو ببخش كه يه مدت نتونستم بيام و خاطرات تو رو  يادداشت كنم. كمي ناملايمتهاي زندگي بيشتر شده. فكر و ذهنم مشغوله. دل و دماغ درست و حسابي ندارم. بعد از عيد متاسفانه تو به ماشين تصادف كردي. اون روز كذايي منم خونه بودم. حدود 7 عصر بود. با صداي ترمز ماشين دلم هررري ريخت. دويدم بيرون  و تو رو ديدم كه دايي تو بغلش گرفته و گريه ميكني. راننده ماشين كه پيادهشده. مردم كه جمع شدن و با با جون كه مات و مبهوت رو زمين نشسته و مامان جون كه تو سرش ميزنه. حتي الان كه بعد از 4 ماه دارم در موردش فكر ميكنم مو به تنم سيخ ميشه.تو يك ريز گريه ميكردي و من اومدم طرفت و بغلت كردم. سر و صورتت خوني بود. سوار ماشين راننده ماشين شديم و رف...
12 مرداد 1395

تعطيلات عيد

قشنگ مامان امسال سومين عيد ي كه با تو جشن ميگيريم. عشق من عيدت مبارك. برات ارزوي بهترين هاارو دارم. تعطيلات عيد با خاله بيتا و دايي شهرام اينا رفتيم كليبر خيلي خوش گذشت. البته بازم بدون حضور بابا. چون كار نداشت و نتونست بياد . كلا سوپر ماركت كارش سنگينه. جاي بابا خالي خيلي خوش گذشت. اونجا رفتيم آبگرم. من تونستم با تو يه استخر (آبگرم ) برم. تو آب كلي بازي كردم باهات. عاشقتم. دوست دارم. 3 روزي  كليبر بوديم و بعد برگشتيم. چون مامان بايد 7 فرودين ميرفت اداره. با ماهان و شايان كلي توپ بازي كردي. راستي  زود زودم قهر ميكردي و رو سبزه ها دراز ميكشيدي.!!!!(منم تحويل نميگرفتم كه نكنه عادتت  بشه) و آخرش خودت بلند ميشدي و ميومدي. خيلي خوش...
22 فروردين 1395

28ماهگيت

قشنگ مامان 4 روز ديگه 28 ماهگي تموم و ميري تو 29 ماه. عزيزم ديگه كلا از پوشاك گرفتمت. فقط شبا تا عيد ميخوام پوشاكت كنم. البته مقاومت ميكني و اجازه نميدي. ولي من سعي خودمو ميكنم. شيطونيات زياد شده.  تموم خونه رو ميزني بهم. تا تلويزيون ميبيني روشنه و ما ميخواييم سريال ببينيم زودي ميري خاموش ميكني يا ميگي ميخواي كارتون ببيني. بيشتر سوار سه چرخت ميشي. با شايان بيشتر دوست داري كشتي بگيري. جديدا  با موهام بازي ميكني تا بخوابي. شير كمتر و علاقه زياد به شير كاكائو داري. اما من كم شير كاكائو ميدم بهت. (بخاطر خودت عشقم.) بيشتر دوس داري با بابايي حرف بزني. ازش ميخواي برات پاستيل، شير كاكائو، شكلات چوبي و كيك و .....بياره. ديگه اينقد شيطوني...
20 بهمن 1394

26 ماهگي عشقم

عزيزم  اين روزا كمي سرم شلوغه و كمتر به وبلاگت سر ميزنم  بايد  بيشتر مواظبت بود، كاراي خطرناك انجام ميدي. ميري سر پله هاي ميشيني، بالاي لباسشويي ميري ميشيني، آب سوار رو باز ميكني كه مثلا چاي نبات ميخواي. عاشق چاي نبات هستي. و شير كاكائو. از بين ميوه ها موز رو از همه بيشتر دوس داري.  ديگه كلمل جمله بندي ميكني و حرف ميزني. نصف شب كه از خواب بيدار ميشي ميگي مامان بيا پيشم. (مامان ده بورا) عاشق اين حرفتم. 2 تا شيشه شير داري يكي مخصوص آب و چاي و يكي مخصوص شير. هر دو رو وقت خوابت پر مينم و ميذارم بالا سرت  ميدوني چرا؟؟؟؟ چون آب بدم ، ميگي شير ميخوام و شير بدم ميگي آب ميخواي  منم ديگه ياد گرفتم. زرنگي ميك...
21 دی 1394

سومين كار تبليغاتي آروين

عشق من بازم با شركت اكران فيلم يه كار تبليغاتي  براي شركت  مديران خودرو انجام داديم و از شبكه 5 پخش شددر رابطه با نمايشگاه خودرو از 21 مهر تا 25 مهر بود. راستي ماهان جون و سعيده جون هم تو تيزر هستند . جالبيش به اينه كه دقيقا تبليغات قبلي كه مال شركت مديران خودرو بود و با اكران فيلم داشتيم هم پارسال مهر ماه بود. عشق من ايشالا يه روز برسه كه مدل تمام عيار و معروف بشي.راستي بازم آقاي خرمدل (مدير شركت اكران فيلم )زحمت كشيدن و يه مبلغي رو بهت كادو دادن بابت تيزر.
7 آذر 1394

عشق من كارتون ميبينه

قشنگ مامان روز به روز كارهاي جديدتر انجام ميدي. قشنگ جمله بندي ميكني. مثلا ميگي مامان عمو اينجا نه(يعني عمو اينجا نشينه)البته به تركي ميگي. و.. خودت ميگي مامان تارتون(كارتون)و ميدويي كنترل و مياري.  خودت ليوان بر ميداري شير رو باز ميكني و آب ميخوري . بعد ميذاري تو ظرفشويي. صندلي پلاستيكي داري اونو زير پات ميذاري همش ميخواي دستاتو بشوري. ييا سر يخچال مير ي ، ميخواي چيزي از يه جايي ور داري دستت نميرسه از صندلي استفاده ميكني. چند باري هم صندلي رو ورداشتم كه خدايي نكرده از روش نيفتي و به جاش  ماشين شارژي و يا سه چرخه رو اين ور اونور ميبردي.ترجيحا صندلي  ديدم بهتره. راستي ديگه هوا سرد شده كوچه نميري. تابستون همش ميخواستي بري پيش با...
7 آذر 1394

قربون مامان طناااااااز گفتنت

قربونت برم الهيييييييييييييييييييييييييييي اروين ,قشنگ مامان, دلگرمي من, زندگيم ,دنيام . دوووست دارم. وقتي به من ميگي مامان طناااااااااااا, قند تو دلم آب ميشه. فدات بشم كه اسم منو صدا ميزني. خيلي كلمات رو تلفظ ميكين. ديمه, مامان طنااا- دايي جون به به - نامي جون به به- و... عاشق شايان هستي, دل نميكني ازش- قبلنا اجي شيوا رو ميخواستي ولي الان شايان رو بيشتر ميطلبي از شيطونيت بگم كه از درو ويوار بالا ميري- لوازم ارايش هاي من از دست تو در امان نيستن - ضد آفتاب مامان جون رو ورداشتي ماليدي به درو ديوارة مامان طفلك با چه مصيبتي پاك كرده- عاشق يستني و بادكنكي از مغازه بابابيي فقط بستني و بادكنك ميخواي كه ما بستني نميديم به جاش پاستيل ميديم. ...
9 آبان 1394